English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7899 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
entireforce U کلیه نیرو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nephrogenic U ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
hotter U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hot U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hottest U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
service peculiar U امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
kidneys U کلیه
kidney U کلیه
all U کلیه
reins U کلیه ها
all- U کلیه
renal gravel U ریک کلیه
renal gravel U حصات کلیه
nephroptosis U کلیه متحرک
all hands U کلیه پرسنل
all men U کلیه مردم
floating kidney U کلیه متحرک
entireforce U کلیه قوا
reniform U شبیه کلیه
reniform U کلیه مانند
renal calculus U ریگ کلیه
all arms U کلیه نیروها
paranephric U مجاور کلیه
nephralgia U قولنج کلیه
renal U وابسته به کلیه ها
against all risks U در براب کلیه خطرات
azoth U علاج کلیه دردها
tenantary U کلیه مستاجرین یک ملک
paranephros U غده روی کلیه
ornis U کلیه مرغان یک سرزمین
reins U محل کلیه در بدن
the t. population U کلیه جمعیت همه مردم
the total population U تمامی نفوس کلیه جمعیت
disclaim all liability U کلیه بدهیها را انکار کردن
demesne U کلیه زمین مایملک یک شخص
The ship and all its crew were lost . U کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
renal calculus [Calculus renalis] U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
kidney stone [Calculus renalis] U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
Chronic kidney disease [CKD] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
chronic renal disease [CRD] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
all available U کلیه توپخانه حاضر به تیر
chronic kidney failure [CKF] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
syngraph U سندی که به مهر و امضا کلیه
chronic renal failure [CRF] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
nephrolith U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
adrenal U مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
To sweep the board . U کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
adrenocortical U وابسته به قشر غدهء فوق کلیه
tenantry U اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
nephrosis U بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
flora U کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
avifauna U کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
showdowns U چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
troop test U ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
showdown U چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
All wages were scaled up to 15 per cent . U کلیه دستمزدها به میزان 15درصد افزایش یا فتند
cortin U ماده فعاله قشر غده فوق کلیه
corporative state U حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
suet U چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
To pool resources to gether . U کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
Cicim U جاجیم و یا کلیه بافت های ساده کفپوش
All thing considered. U باتوجه به کلیه مسایل (تمام جوانب امر )
We ought to (should)examineit in all itsaspects. U باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
comprehensive job U کاری که کلیه اجزا ان در رشته واحدی مجتمع شود
formalism U اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
gentelmen's agreement U کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
banc U جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
This is contray to all moral principles ( codes ) . U این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
identity matrix U ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
watershed management U کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
farraginous U تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
garrison forces U قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
grand slams U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slam U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
pure interest U سود ویژه منافعی که پس از کسر کلیه استهلاکات به سرمایه گذارپرداخت میشود
rio treaty U پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
we underwrite the company U ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
legalism U اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
executed contract U قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
ejectment U باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
adrenaline هورمون قسمت مرکز غده فوق کلیه که بالا برندهء خون و فشارخون است
historcicism U فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
ideology U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
ideologies U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
member banks U در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
cosmopolitanism U سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
thrusts U نیرو
vigour U نیرو
letter of attorney U نیرو
equipollent U هم نیرو
sapless U بی نیرو
zips U نیرو
sinewless U بی نیرو
thrusting U نیرو
thrust U نیرو
force U نیرو
puissance U نیرو
pep U نیرو
materials U نیرو
material U نیرو
line of force U خط نیرو
PR U نیرو
leverage U نیرو
zipping U نیرو
energies U نیرو
powers U نیرو
tuck U نیرو
tucking U نیرو
tucks U نیرو
powering U نیرو
tonus U نیرو
powered U نیرو
power U نیرو
life blood U نیرو
energy U نیرو
zipped U نیرو
vis U نیرو
vim U نیرو
vigor U نیرو
zip U نیرو
troop carrier U نیرو بر
high-powered U پر نیرو
forcing U نیرو
forces U نیرو
fibreless U بی نیرو
gut U نیرو
guts U نیرو
gutting U نیرو
blood U نیرو
equipotential U هم نیرو
load U نیرو
loads U نیرو
strength U نیرو
strengths U نیرو
mechanical disadvantage U نیرو گیری
force field U میدان نیرو
mecanical advantage U نیرو دهی
nervine U نیرو بخش پی
on one's/its last legs <idiom> U نیرو وسودمندی
lines of force U خطوط نیرو
moment of force U گشتاور نیرو
invigorating U نیرو بخش
load factor U ضریب نیرو
energy production U تولید نیرو
load spread U انتشار نیرو
moment of a force U گشتاور یک نیرو
force constant U ثابت نیرو
afforce U نیرو دادن
life force U زیست نیرو
dynamometer U نیرو سنج
field of force U میدان نیرو
pound force U پوند نیرو
instinct with force U نیرو یافته
invigorate U نیرو دادن
order of battle U ترتیب نیرو
juice up U نیرو و جان به
resultant of force U برایند نیرو
bandeung ryouic U نیرو- واکنش
application of a force U فرود نیرو
power down U قطع نیرو
powerlessly U با نداشتن نیرو
power system U شبکه نیرو
super power U ابر نیرو
power mains U شبکه نیرو
application of a force U کاربرد نیرو
generating plant U پست نیرو
ground state U کمترین نیرو
heam yoei vooly U نظریه نیرو
prosternation U تحلیل نیرو
power U توان نیرو
armies U نیرو زمینی
army U نیرو زمینی
force U بردار نیرو
forces U بردار نیرو
forcing U بردار نیرو
torque U گشتاور نیرو
generation U تولید نیرو
generations U تولید نیرو
impoverish U بی نیرو کردن
impoverished U بی نیرو کردن
impoverishes U بی نیرو کردن
impoverishing U بی نیرو کردن
energised U نیرو بخشیدن
energises U نیرو بخشیدن
energising U نیرو بخشیدن
energize U نیرو بخشیدن
extends U باحداکثر نیرو
power U قدرت نیرو
powered U توان نیرو
powered U قدرت نیرو
powering U توان نیرو
powering U قدرت نیرو
powers U توان نیرو
powers U قدرت نیرو
incapacitate U بی نیرو ساختن
incapacitated U بی نیرو ساختن
incapacitates U بی نیرو ساختن
incapacitating U بی نیرو ساختن
mechanics U نیرو برد
Recent search history Forum search
1حرف زوری به انگلیسی
1Rotating machinery capable of supplying or absorbing real and reactive power in any of a number of operating quadrant combinations.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com